The following letter is written by the relatives of Mohammad Kamrani, another martyr of Iran. Mohammad was arrested during the protest on July 9th (18 Tir) in Tehran. His family did not have any news from him until July 14th, when he was transferred to Evin. Little they knew that Mohammad has been tortured in the dreadful Kahrizak detention center all through those days.
On July 15th his parents were informed that Mohammad has been transferred to a hospital.They found him when according to the doctor at Mehr Hospital, he was only 10% alive. On July 16th, Mohammad died from the injuries caused by sever torture.
با نام آنكه هر چه داريم از اوست
هيچكس نپرسيد چرا ؟ فقط زدند و كشتند و بردند.
و هيچكس جواب نداد چرا شعار خوني كه در رگ ماست هديه به رهبر ماست به يكباره هديه به ملت شد ، چرا مردمي كه روزي ملت غيور هميشه در صحنه ناميده مي شدند اكنون بايد شعارشان ((مرگ بر خامنه اي)) ،((مرگ بر ديكتاتور)) و شعارهاي آشناي اين روزها باشد؟ و چرا دولتي كه پشتوانه اش ملت بودند اكنون بايد از ترس همين ملت ، جوانان بيگناه شان را به خاك و خون بكشد آيا جرم اين جوانان بيش از درخواست پاسخگويي به امثال اين سوال ها بود؟ مگر پدر و مادر اين جوانان همان جوانان انقلابي نبودند كه اين نظام را بر پا كردند و به آن مشروعيت بخشيدند؟
آيا جواب اين ملت باج دادن به كشورهاي به اصطلاح برادر براي شكنجه و كشتنشان است؟ اين ملت تا به كي بايد در پاسخ به درخواست شرعي و قانوني خود گلوله دريافت كند؟
18 تير نقطه عطفي در مخالفت هاي اخير بر عليه دولت بود. حتی آن تهدید بیشرمانه فرمانده پلیس تهران - که در مورد احتمال راهپیمایی مردم در سالگرد 18 تیر- گفته بود: «هرکس بیرون بیاید خردش میکنیم» هم کسی را نترساند. نه اینکه نیروهای ضدشورش و چماقدارهای بیرحمی که علیه مردم در خیابانها جنایت میکنند ناتوان باشند، نه، این مردم ایرانند که حالا هر کدام به تنهایی یک قهرمان هستند. آنها دیگر نه از باتوم و چماق میترسند و نه از گلوله مستقیم آن جانیها (که فقط و فقط سر و صورت جوانان و دختران معترض را نشانه میروند) وحشتی دارند.
گرچه دولت از ترس ادامه یافتن و حتی بالاتر گرفتن اعتراضات مردمی، به بهانه آلودگی هوا کشور را در حدود یک هفته تعطیل کرده بود؛ ولی باز بودند کسانی که فریب این نیرنگ آشکار را نخورده و از تهران خارج نشدند. نرفتند تا در پنجشنبه 18 تیرماه، باشکوهترین سالگرد واقعه خونین حمله لباس شخصیها به کوی دانشگاه را با حضور خود در خیابانهای نزدیک به میدان انقلاب تهران گرامی بدارند. یاد 18 تیر که میرفت در روزمرگی و دلزدگی عمومی ایرانیان به دست فراموشی سپرده شود، مثل یک خون تازه از رگهای شهر جوشید و به شکل مشتهای گره کرده برابر ظلم و استبداد قد علم کرد...
عصر پنجشنبه کنترل بسیاری از نقاط پایتخت از دست نیروهای سرکوبگر تا دندان مسلح خارج شد و مردم موفق شدند یک پیروزی تاریخی را در دفتر جنبش جدید خود ثبت کنند. صحنههایی که در این روز خلق شد، کم از آنچه در یک ماهه اخیر رخ داده بود نداشت. هم باز خیل موتورسواران چماقدار و لباسشخصیهای مسلح وحشیگری را به اوج رساندند و هم مردم، مردم و باز هم مردم بودند که حماسه آفریدند و زنان، نوجوانان و جوانان و حتی سالمندان با دستهای خالی از شرف و حق مسلم خود دفاع کردند.
اين در حالي است كه سردمداران نظام دم از احقاق حقوق بشر در جهان را دارند در حالي كه در كشور خودمان به بدترين شكل ممكن اين حقوق زير پا گذاشته مي شود. در شب 18 تير كم نبودند خانواده هايي كه در انتظار فرزند خود شب را به صبح بردند و پس از گذشت چندين روز نتوانستند حتي از محل بازداشت فرزند خود اطلاعاتي بدست بياورند بيخبر از اينكه در اين فاصله جوانانشان را در بازداشتگاه مخوف كهريزك بشدت شكنجه مي دادند تا اينكه در روز سه شنبه 23 تير تعدادي از انها به اوين منتقل و اسامي آنها اعلام شد .
خيل خانواده هاي نگران بود پشت در اوين منتظر كوچكترين خبري از فرزندانشان بودند و غير از تهديد چيزي نصيبشان نشد، يكي از اين زندانيان جوان 18 ساله بيگناهي به نام محمد كامراني بود ، كه اين روزها نامش را كم نشنيده ايم ، پيكر نيمه جان وي را در شرايطي تحويل خانواده اش دادند كه در اثر جراحات وارده بر اثر شكنجه بشدت آسيب ديده و به گفته پزشك بيمارستان مهر در آن زمان تنها 10% زنده بود.محمد 18 ساله در ساعت 4 صبح پنجشنبه از دنيا رفت در حالي كه قرار بود فرداي آن روز در كنكور پزشكي شركت كند. اين جوان نيز قرباني قدرت طلبي حاكمان وقت شد.
ولي سوالي كه مرتبا در ذهن تداعي مي شود آن است كه حكومتي كه بر روي خون جوانان بيگناه بنا شود تا به كي پا برجا خواهد ماند؟
به اميد آزادي